دکتر رحمت الله فتاحی در سومین همایش ملی کتابخانههای دیجیتالی: هستیشناسیها ابزار سازماندهی معنایی است
به گزارش لیزنا، دکتر رحمت الله فتاحی در سومین همایش ملی کتابخانههای دیجیتالی گفت: تعداد قابل توجهی هستیشناسیهای تخصصی در موضوعات مختلف وجود دارد و رو به گسترش هم است؛ اما جا دارد که ما رویکرد شخصیسازی هستیشناسیها را هم مورد توجه قرار دهیم. کتابخانههای دیجیتالی فقط بخش کوچکی از فضای دیجیتالی هستند. گاهی اوقات میگویند مثلاً وب یک کتابخانه دیجیتالی است، این طور نیست. کتابخانهی دیجیتالی جزء کوچکی از وب است و تنها محدود به منابع خودش نیست و میتواند به عنوان یک گره و یک زنجیر پیونددهنده میان تمام مجموعههایی که در وب وجود دارد؛ عمل کند. در واقع کتابخانه دیجیتالی مکمل وب معنایی باشد. اما کتابخانههای دیجیتالی را با استفاده از ابزارهایی مثل هستیشناسیها میتوانیم شخصیسازی کنیم. روش آیندهاندیشی که من استفاده کردم در پژوهشهای کیفی با رویکرد دلفی بسیار کاربردی است. گاهی اوقات تک نفره است، که خیلی از اندیشمندان برای فکر درباره آینده از رویکرد تک نفره استفاده میکنند. گاهی اوقات جمعی است که به شکل گروهی مورد مصاحبه قرار میگیرد. درست مثل پژوهش کیفی پنج مرحله دارد. باید یک فرآیندی طی شود تا این تفکر درباره آینده شکل بگیرد و با واقعیت یک مقداری تطبیق کند.
وی در ادامه افزود: سازماندهی به روش کلاسیک و سنتی دیگر پاسخگوی نیازهای جامعهی امروز نیست. جامعهی امروز خیلی توقعاتاش بالا رفته است. وقتی ما موبایل در دستمان داریم و این همه انعطافپذیری وجود دارد، دیگر فهرست کتابخانهها مورد قبول یک کاربر نیست. سازماندهی به شکل معمولی دیگر اصلاً مورد پذیرش کاربران نیست. کاربر چیز دیگری را لازم دارد. پس در آنچه که ما داریم انجام میدهیم؛ نباید شکاف و فاصلهای بین نیازها و رفتارهای کاربران و آن چیزی که ما به عنوان محصول ارائه میدهیم؛ وجود داشته باشد. تمام اینها به دلیل عدم شناخت لازم و روزآمد از فضای جدید و دیجیتالی است. همه اینها مستلزم آن است که ما یک نگاه فلسفی داشته باشیم و از بالا نگاه کنیم تا متوجه شویم هر عنصر و هر رابطه چگونه است. اگر یک موشی را در یک مارپیچ قرار دهیم راهش را گم میکند، ولی وقتی از بالا نگاه میکنیم میبینیم که راه برون رفت کجاست. فلسفه، نگاه از بالا را با توجه به رابطهها به ما نشان میدهد. یک نگاه کلگرایانه به هستی، جهان و هر آنچه که در آن است و اینکه تلاش کنیم چیستیها و چراییها را پاسخ دهیم. چرا کتابخانه دیجیتالی به وجود میآید؟ چه کاری میتواند انجام دهد؟ ماهیتش چیست؟ چرا وب معنایی به وجود آمده است؟ و برای ما چه کاری انجام خواهد داد؟ و یکی از کارکردهای این نگاه فلسفی این است که رابطهها و تأثیر و تأثری که بین عناصر وجود دارد را کشف کنیم.
دکتر فتاحی در ادامه تصریح کرد: نگاه هستیشناسانه یا فلسفی به ما این را میگوید که هر چیزی در این دنیا خودش یک هستی است. این هستیها همه زنده و پویا هستند. حتی یک سنگ زنده و پویا است. یک سنگ رفتار دارد. هر هستی با هستیهای دیگر در ارتباط است. به کتاب هم میتوانیم نگاه هستیشناسی کنیم. وقتی یک کتابی متولد میشود، مبتنی بر یک اندیشه پویا و زنده است. اندیشهای که با سایر اندیشهها ارتباط دارد و این ارتباط میتواند افقی باشد یعنی با کتابها و نویسندگان هم عصر خودش ارتباط داشته باشد. میتواند در طول تاریخ عمودی و طولی باشد. ما به جرأت میتوانیم بگوییم هیچ کتابی نیست به شکل مجرد نوشته شده باشد. یعنی نوشته تحت تأثیر دیگران و آثار و کتابهای دیگران قرار نگرفته باشد. پس هیچ کتابی کار فردی نیست.
وی گفت: ما مشخصهها را به عنوان رابطه میشناسیم نه به عنوان ویژگی یا مشخصه. پس کتاب به این شکل، شکل میگیرد، هویت پیدا میکند، هست میشود و از منابع دیگری برای خلق خودش استفاده میکند. وقتی کتابی به ویرایش دوم میرسد یعنی منابع جدیدتری را مورد استفاده قرار داده است؛ ارتباط جدیدتری را با سایر آثار برقرار کرده است. پس کتاب یک تداوم حیات دارد و به بلوغ میرسد. در زمانی که پهلوی اول آمد و ناسیونالیسم در ایران رشد کرد؛ یکی از آثاری که رشد فزاینده داشت، شاهنامه فردوسی بود. از زبان پهلوی اول، این همه آثار در ارتباط با شاهنامه نوشته شد و هنوز هم دارد به شکلهای مختلف خلاصه، ترجمه، تفسیر، نقد و.... انجام میشود. بعد از انقلاب اسلامی توجه به آثار اسلامی از جمله نهجالبلاغه مطرح شد و به یک باره میبینیم صدها اثر مربوط به نهجالبلاغه تألیف میشود؛ پس این دارد به بلوغ میرسد. خانوادهی یک کتاب مثل شاهنامه، نهجالبلاغه بزرگ و بزرگتر میشود و یک سپهر کتابشناختی را تشکیل میدهد. آنچه که در دنیا وجود دارد مجموعهای از سپهرهای کتابشناختی است. کتابخانههای دیجیتالی یک سپهر کتابشناختی عظیم است. ارتباط یک کتاب با کتابها یا هستیهای دیگر افقی، عمودی و شبکهای است. درک این ارتباطات به درک هستیشناسیشناسانه ما کمک میکند. از اینکه ماهیت، چیستی و چرایی یک اثر چیست. مهمترین وجه یک کتاب به عنوان هستی قابلیت برقراری ارتباطها است. حالا چه ارتباطی؟ چگونه؟ با چه مخاطبانی؟ در چه فضایی؟ این کار هستیشناسی است و کتابخانه دیجیتالی باید این ارتباطها را کشف کند.
وی افزود: هستیشناسی زیرشاخه فلسفه است و بیشتر فلاسفه با بحث هستیشناسی درگیر هستند. یک فهم مشترک از عناصر و واژگان و رابطهها اگر برقرار کنیم؛ درواقع یک هستیشناسی ما درست کردیم. هدفش مقولهبندی است. اینکه چه واژگانی با هم ارتباط دارند، یک خانواده واژه را تشکیل میدهند؛ و رابطه خانواده این واژه با واژه دیگر چگونه است؟ مثلاً بین شیمی و بیوشیمی. اینها چه ارتباطی با یکدیگر دارند. بعد بیوشیمی با پزشکی چه ارتباطی دارد؟ هستیشناسی دیجیتالی با پیدا شدن وب معنایی و منابع دیجیتالی خیلی گسترده شده است. قبلاً ما چیزی به اسم هستیشناسی دیجیتالی نداشتیم. در این هستی شناسی هدف این است که ما دادههای شخصی، تخصصی و سازمانی، کشوری و جهانی را مدیریت کنیم. پس ما در سطوح مختلف قرار است که مدیریت را در سطح داده داشته باشیم. در سطح میکرو یعنی خیلی ریز، هستیشناسی دیجیتالی یک مخزن از بیت و بایت که در حافظه رایانه ذخیره میشود. اما در سطح ماکرو یا کلان، یک سپهر بزرگ از اشیاء دیجیتالی است. اشیاء شامل همه چیز است. از یک شیء موزهای گرفته است تا یک قطعه شعر روی یک کاغذ. هستیشناسی فرادادهای هم یکی از رویکردها برای سازماندهی هستیشناسیها است.
دکتر رحمت الله فتاحی گفت: هستیشناسیها به عنوان ابزار سازماندهی معنایی است. در مقایسه با نسلهای قبل از خودش یعنی سرعنوانهای موضوعی و اصطلاحنامهها، در هستیشناسیها به معنا و ارتباط آنها بیشتر توجه میشود. معنا یعنی رابطه. اگر ما چیزی را به عنوان معنا درک کردیم یعنی بین حداقل دو عنصر یا دو مفهوم ارتباط برقرار کردیم. کارکرد هستیشناسی توصیف عینی و قراردادی اشیاء، مفاهیم و روابط میان موجودیتها است. و یک ابزار ساختارمند برای بازنمون معنایی منابع دانش در یک حوزه خاص است. هستیشناسیها بیشتر تخصصی هستند. حالا چه ضرورتی دارد که ما رویکرد شخصیسازی را پیش بگیریم؟ صدها هستیشناسی وجود دارد اما باید ببینیم که آیا رفتارها و نیازهای یک فرد و الگوهای ذهنی و زبانش با آن هستیشناسیها مطابقت دارد؟ به عبارتی هستیشناسیها به نیازها و زبان این فرد پاسخ میدهد؟ فرضاً یک نفر در حوزه فرهنگ عامه مشهد میخواهد کار کند؛ هستیشناسی خودش را تشکیل میدهد، یعنی براساس یک هستیشناسی بزرگتر یک هستیشناسی تخصصی تشکیل میدهد و مثلاً واژگانی که به لهجه و زبان مشهدی است، آن را اضافه میکند. وقتی که نیازهای شخصی و رفتارهای شخصی وجود دارد، الگوها و یا طرحوارههای زبانی شخص وجود دارد؛ ضرورت شخصیسازی درباره هستیشناسیها مطرح میشود. سازمانهایی که از هستیشناسی استفاده کردند، با استفاده از فناوری که وجود دارد، زبانهای گسترشپذیر مثل ایکس ام ال و غیره این امکان وجود دارد که در واژگان تغییر داده شود، اضافه یا کم شود و رابطه جدید تعریف شود.
وی درباره فضای دیجیتالی گفت: فضای دیجیتالی یک فضای جدیدی است؛ قبلاً وجود نداشته است. این فضا ویژگیهایی دارد که نسبت به گذشته کاملاً جدید است. گسترهی عظیمی از اشیاء دیجیتالی در وب وجود دارد. این فضا چند بعدی است. از همه ابعاد میتوان به آن نگاه کرد. هیچ انتهایی نمیتوان برای این فضا تصور کرد. هر دو سال حجم اطلاعات دیجیتالی بشر دو برابر میشود. درهم تنیده است و همه چیز به هم گره دارد. این ویژگی وب دو و وب سه که تعاملی است، یعنی درهم آمیخته و درهم تنیده است، گویا و زنده است. سیال است. شما نمیتوانید یک وب سایت را به یک شکل نگه دارید. منابع باز هستند. این فضا اجتماعی و تعاملی نیز میباشد که برای سازماندهی و بازیابی اطلاعات احتیاج به شخصیسازی هستیشناسی دارد. ذهن انسان یک فضای دیجیتالی باز است. ذهن انسان اصلاً خطی نیست. دانشمندان علم عصبشناسی ثابت کردند که ذهن انسان بسیار پیچیده و قویتر از یک رایانه است. وقتی که دیجیتالی است بازیابی غیرخطی میتواند انجام دهد. میان عناصری که ظاهراً پراکنده هستند؛ ارتباط برقرار کند و براساس آنها استنباط و استدلال کند. ذهن انسان ابتدا در حافظه کوتاه مدت و سپس در حافظه بلند مدت همه چیز را سازماندهی میکند. طرحوارههایی برای سازماندهی دارد که هستیشناسیها را نام میبریم. و به همین دلیل است که ذهن انسان همواره در حال شخصیسازی خودش است و بر این اساس نیاز دارد که هستیشناسی خودش را تشکیل دهد.
دکتر فتاحی در ادامه تصریح کرد: فضای دیجیتالی یک محیط باز است و برای سازماندهی آن باید یک رویکرد هستیشناسانه و با شخصیسازی توأم داشته باشد. برای این کار اشیائی که ممکن است به یکدیگر ربط داشته باشند را شناسایی کنیم. و یک رویکرد فلسفی در نمایش اینها داشته باشیم. هر انسانی میتواند برای خودش یک الگو یا طرحواره ذهنی شکل دهد. این با استفاده از هستیشناسیها شکل عالمانهتری به خودش خواهد گرفت و باعث خواهد شد که فهم رابطهها چه به شکل افقی، عمودی یا شبکهای بهتر باشد. هستیشناسی را با هدف دستیابی به استدلال و استنتاجهای قویتر در سازماندهی معنایی شخصیسازی میکنیم. تمام آنچه که ما دنبال آن هستیم معنا است. بنابراین به سازماندهی اطلاعات باید سازماندهی دانش یا سازماندهی معنا بگوییم. در این فضا استدلال و استنباط حرف اصلی را میزند. این شخصیسازی باعث انعطافپذیری در رویکرد سازماندهی معنایی میشود. هرکسی و هر سازمانی بر اساس نیازها، زبان و رفتار خودش میتواند آن گرایش شخصیسازی را در این سازماندهی به وجود بیاورد. و پس از سازماندهی میتواند اینها را به نمایش بگذارد. رابطهها را با استفاده از زبان توصیفی شخصمحور، یعنی مطابق با نیازهای شخص، به نمایش بگذارد و دسترسی یکپارچه و معنادارتری را برقرار کند به آنچه که سپهر کتابشناختی یا فضای دیجیتالی باز در حوزه علاقه شخصی به آن میگوییم.
وی در پایان گفت: اگر بخواهیم وضعیت مطلوب را دنبال کنیم؛ شخصیسازی هستیشناسیها باید جزئی از هر نرمافزار باشد. در نرمافزارهای جدید چیزی به اسم «کتابخانه من» وجود دارد. این یک فضای خاصی به شما اختصاص میدهد که شما بتوانید اطلاعات و دادههای خود را مدیریت کنید. در نرمافزار هم بایستی بخشی برای شخصیسازی هستیشناسیها وجود داشته باشد. و بر این اساس اگر کاربر کتابخانه دیجیتالی را جستجو کرد؛ قادر باشد بر اساس این ساختاری که وجود دارد، موضوعات و مفاهیمی که قبلاٌ ذخیره شده است، از آنها یک هستیشناسی را برای خودش تعریف کند. هر کاربری باید براساس علاقه و نیازهای خودش این هستیشناسی را شکل دهد. این کار در طول زمان اتفاق میافتد. به سرعت نمیتوان انجام داد. به مجردی که شما یک جستجویی انجام میدهید؛ میتوانید هستیشناسی خودتان را مورد بازنگری قرار دهید. بنابراین براساس نیازها، ترجیحات و انتظارات خودتان هستیشناسی موجود را پالایش دهید، حذف و اضافه و کم و زیاد و حتی خلاصهسازی کنید. با خلاصهسازی هستیشناسیهای بزرگتر میتوانیم شخصیسازی را انجام دهیم. تعریف یا تغییر رابطهها را داشته باشیم؛ محتواها را از فضای دیجیتالی از جمله کتابخانه دیجیتالی به این مفاهیمی که ما شخصیسازی کردیم، لینک کنیم. و به تدیریج هستیشناسی را به اصطلاح با استفاده از یک فراداده ویژه شکل دهیم. پس هستیشناسی شخصیسازی شده یک مبنایی برای جستجو با بازیابی و فهم اطلاعات دانش میشود؛ چیزی که ما و کاربر دنبال آن هستیم. هرچه که این شناخت افزایش پیدا کند، از ساختار و محتوا و رابطههایی که در جهان دانش وجود دارد، یعنی سپهر کتابشناختی، میتواند با استفاده از هستیشناسیها سازمانیافتهتر، روشنتر وقابل فهمتر باشد و شرایط شکلگیری دانش ضمنی را، یعنی الگوهای شناختی و طرحوارههای ذهنی را در ذهن کاربر افزایش دهد. هدف هستیشناسی این است که به دانشی که در ذهن شما شکل میگیرد؛ ساختار دهد. با شکل گرفتن یک دانش، مرحله بعدی جستجوی شما غنیتر و ارتقایافتهتر خواهد شد. به همین دلیل است که هر حرفهای برای خودش هستیشناسی خودش را تشکیل میدهد.
گزارش: ملیکا خرمشکوه